بخاطر بحث سیاسی ک درباره ی اوضاع کشور تو خونمون راه افتاد ! من فقط تونستم به یه نتیجه برسم و اونم این بود حالا ک فرصت دارم واسه درس خوندن و هنوز 2 سال دیگه فرصت مونده میتونم بهترین و سخت ترین گزینه یعنی فرار با درس رو امتحان کنم ، البته هنوز مطعن نیستم ک با این وضع مملکت تا دو سال دیگه اصن زنده میمونم یا نه ولی احتماله دیگه ؛ بعد از تفکرات فراوان باز هم ب این نتیجه رسیدم ک بهتره من بیشتر از این فکر نکنم ؛ و هر چیزی ک واسه مردم باشه واسه ما هم هست و اینکه بالاخره تهش ک قراره بمیریم و اینکه بهتره بیشتر از این از فسفر مغزم استفاده نکنم و پاشم برم امتحانای فردامو بخونم ک اگه از همین الان نجنبم حسابی دیر میشه ؛ فقط از خدا میخوام ک قدرتشو بهم بده ... تو راه مدرسه که داشتم میومدم رفتن داروخونه و یه مسکن گرفتم ک خواب آور نباشه یه مسکن قویه ک توش کافعین داره برای خواب آور نبودن ب نظرم مسکن خوبیه دو تا از اونو میندازم بالا و بعد از ردیف کردن مفصل اتاقم میزمو میارم وسط اتاق و حسابی شروع میکنم ب درس خوندن ( امتحان امروزو ک ریدم ) امیدوارم واسه فردا رو خوب بدم بزن بریم منه دیوونه 00:06...